پارت۴...من مال توعم




‌_:اه..بروکنار..چرا بهم خون دادی؟

+:درسته نمیشناسمت ولی نمیتونم بزارم بمیری

*جیمین ات رو از لب بوسید*

+:*خجالت*

_:من بازم میخوام..
کم کم نزدیک ات شدم و رفت عقب داشت از تخت میوفتاد که از کمر گرفتمش سرمو بردم لای گردنش و روی ترقوشو گاز گرفتم

+:آیی

_:هیس

بعد چند دیقه ازش جداشدم چسبوندمش به خودم تقلا کرد ولش کنم ولی ول نکردم..شروع به بوسیدنش کردم همراهی نمیکرد و ردم میکرد که انداختمش روتخت و...*اسمات*

ویوات:
بیدار شدم پیش اون مرده بودم..اتفاقات شب یادم اومد..اه لعنت به دیشب..پاشدم رفتم تو اتاق خودم..داشتم از دل درد میمردم..بعد چند دیقه در اتاقم خورد و باز شد..

_:عام..خوبی؟

+:...خوبم*خجالت*

_:دل درد داری؟

+:...نه..ولم کن..بزارم زمین

_:من که میدونم دل درد داری..چون اولین بارت بود دل دردت بیشتره

+:..ولم کن...نمیخوام ببینمت..ازت متنفرم..بدون این که ازم بپرسی بهم دست زدی..تازه خجالت نمیکشی میگی بار اولت بود..اره بود که چی..کری؟..بزارم زمین

_:تو این شرایط‌‌ نمیتونم ولت کنم..تو دیگه مال منی..بهتره باهاش کنار بیای

+:ازت متنفرم*داد،گریه*

_:میدونم ازم متنفری..ولی بهتره به حرفام گوش کنی..پدرت کلی دشمن داره..اگه یکی از اونا میفهمیدن دختر رئیس مافیای دنیا دیگه پیشش نیست میوفتادن دنبالت و پیدات میکردن..من فقط نخواستم آسیب ببینی..چون اگه قبل اینکه مال من شی اونا پیدات میکردن..معلوم نبود چه بلایی سرت میومد

+:...م...ن...حا...لم...خوب...نیست*اینو گفتو بیهوش شد*

_:چیشد خوبی؟آجوما*عربده*

اجوما:بله ارباب

_:دکتر شخصیمو خبر کن سریع

اجوما:چشم

ویوجیمین:
خیلی نگران حالش شدم..نباید اینجوری بشه..نه..نه..جیمین تو عاشقش‌نشدی..با ی شب باهاش بودن و دوجمله حرف زدن و چند بار چشم تو چشم شدن باهاش عاشقش شدی؟نه نه امکان نداره..اونم مثل همه ی انسان هاس...باید احساساتمو کنترل کنم..پاشدم رفتم شرکت و بیخیالش شدم

ویوات:
پا شدم سرم گیج میرفت و دل پیچه شدید داشتم طوری که بالا اوردم..ی لحظه احساس کردم حاملم..رفتم پایین

+:ببخشید

/:با ارباب کار دارید؟ایشون شرکتن

+:نه با اون اشغال کاری ندارم..ی خواهشی از تو دارم

/:بفرمایین

+:میشه*خجالت*ی بیبی چک برام بگیری*بچه ذوب شد از خجالت*

/:بله براتون میارم

+:ممنون

ویوسونگ کاگ:
معلوم بود خیلی خجالت میکشه..رفتم براش خریدم و تو راه ارباب زنگ زد

_:الو

/:الو سلام ارباب بفرمایین

_:حال ات خوبه؟

/:بله خوبن..فقط از من بیبی چک میخواستن که براشون خریدم و دارم میبرم

_:بیبی چک*خنده*..باشه ببر براش..فک میکنه حاملس..من فقط برای امنیتش دخترونگیشو گرفتم حاملش نکردم..بیخیال فعلا

/:خدافظ

ویوجیمین:
ات واقعا عجیبه..خیلی بامزس..اخه بیبی چک؟..بهش گفتم‌درد داری گردن نگرفت

بعدیو الان میزارم🦋


دیدگاه ها (۳)

پارت۵..من مال توعم

پارت۶...من مال توعم

فیک من مال توعم

فیک من مال توعم

رمان ( عمارت ارباب)

رمان ( عمارت ارباب)

یونا :صبح از خواب پاشدم درو برم نگاه کردم کوک کنارم خوابیده...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط